عاصی بودن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: نظم
ل] عاصی بودن، انطباق نیافتن
قادر بهانطباق باشرایط نبودن، تواناییانطباق بامحیط را نداشتن، همرنگ جماعت نشدن
پیروی نکردن، دنبالهروی نکردن، عصیان کردن، عناد ورزیدن، عاصی شدن، تمرد کردن، نافرمان شدن، سرپیچی کردن، شوریدن
رسوا بودن