فراموششده
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: تداوم اندیشه
فراموششده، فراموش، ازیادرفته، ازخاطر محوشده
متروک، رهاشده، واگذارده، مدفون
گمنام، بینام، ناشناس
مورد بیتوجهی، واگذاشته، قدرندانسته، مسکوت، ناگفته
جاافتاده، ازقلمافتاده، محذوف، توجهنشده، بررسینشده، راکد، معلق، معوق