مبادله کردن
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: تغییر
دله کردن، تبادل کردن، ردوبدلکردن، باهم عوض کردن، بهجای هم گذاشتن، جابهجا کردن، تأثیر متقابل گذاشتن، تقابلداشتن
عوض کردن، پول خُرد کردن، تسعیر کردن، دادوستد کردن، تجارت کردن
بُر زدن
منتقل کردن
تسویه کردن
سازش کردن
تلافیکردن
وابسته بودن
جواب دادن، پاسخ دادن
بههم کمک کردن، همکاری کردن
جانشین کردن، عوض کردن