ترجمه مقاله

متفرق کردن

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: نظم ردن، پراکنده کردن، تارومارکردن، پاشیدن، پخش کردن، جداکردن افشاندن، پخش کردن، پراکندن، بذر پاشیدن، تفکیک کردن، تفرقه انداختن به‌اکناف فرستادن، فرستادن آبپاشی کردن، آبیاری کردن تهویه کردن منتشر کردن، اعلان عمومی کردن، رواج دادن تاراندن، منهزم کردن، شکست دادن ریختن، رقیق کردن
ترجمه مقاله