ترجمه مقاله

مدیر

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: عمل داوطلبانه یرعامل، عضو موظف هیئت مدیره، معاون مدیرعامل، سرپرست، فورمن، معاون رئیس دانشگاه، رئیسبانک مرکزی، دبیر کل [حزب، سازمان ملل] مدیریت، معاونت گرداننده، اداره‌کننده، سکان‌دار، عامل، زمامدار، مسئول▼
ترجمه مقاله