ترجمه مقاله

مشغولکار

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: عمل داوطلبانه عامل، فاعل، کننده، اجرایی، اجراکننده، ایفاگر، کارکن، فعال، درحال کار، شاغل، کارآ، پرکار، فعال، دارای فعالیت غیرخراب، اشغال اجرائیه به‌کارگرفته‌شده، استخدام‌شده کنا دایر، مفتوح، باز، جاری
ترجمه مقاله