مشورتکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه تکننده، شورایی، شوروی مرشد، اندرزگو انگیزنده، منصرفکننده، نصیحتگرانه، هشداردهنده، اخطارآمیز نصیحتگوی، پنددهنده، نصیحتکننده، راهنماییکننده، ارشادکننده، مشار، طرف مشورت