ترجمه مقاله

مقتدر

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: ارادۀ اجتماعی عام قتدر، ذیصلاح، درقدرت، صاحب‌منصب، قادر، توانا چیره، مستولی، غالب، متبوع، تبعیت‌شده، مطاع، اطاعت‌شده، متنفذ، بانفوذ، مالک‌الرقاب، صاحب‌اختیار، بالا، بالادست، مستکبر استبدادی، استکباری، حاکمانه، صاحب اعتبار مطلق، عالمگیر
ترجمه مقاله