ترجمه مقاله

منصوب

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: ارادۀ اجتماعی عام منصوب، مأمور، مرئوس، سفیر، فرستاده نایب، معاون گماشته‌شده، منصوب‌شده، انتصابی، مختار وکیل، نماینده کارمند ◄ کارگر اجیر، مزدور، مزدور عامل
ترجمه مقاله