ناآماده
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: اختیار آتی
ت] ناآماده، بدون آمادگی
[این سرفصل: صفاتانسان فاقد آمادگی. درمورد شرایط ناشی از فقدان آمادگی به نارس▼ رجوع شود و درمورد قید مربوط به اقدامات بدونآمادگی به «بهنحو ناآماده▼» ذیل. ضمن اینکه بعضی لغات در هردو یا سهحالت استفاده میشوند.]
بچه، جوجه، خام (بیتزویر)
بیاحتیاط، مآلنیاندیش، بیدقت، غافل
بیفکر، بدون درنظر گرفتن عواقب، بیپروا
شتابزده، عجول
بیپناه، آسیبپذیر، درمعرض خطر
بیخبر، ناغافل، مبهوت
نابالغ
نامنظم
سبکسر
حواسپرت
وحشی، نامتمدن، تحصیلنکرده، نیاموخته
عادت نکرده ◄ نامعهود
بدوی
ناموفق
کارآموز، زمخت، ناشی
ناشایسته، فاقد صلاحیت، فاقد شرایط لازم
رد صلاحیت شده
ازکارافتاده، کهنه، قدیمی
بدون امکانات، تجهیزنشده
فیالبداهه، باعجله، سراسیمه، بادستپاچگی ◄بهنحو ناآماده▼
دیرشده، ازموقع گذشته، دیر
سازماننیافته، عقبمانده ◄ نارس▼
ارتجالی