نرمش
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: ارادۀ اجتماعی عام
نرمش، ولنگاری، مسامحه، سهلانگاری، بیعزمی
تساهل، مدارا، ملایمت، نرمخویی، سازش، لیبرالیسم، تولرانس، رواداری، تسامح، آسانگیری
عدم تمرکز، خودمختاری، خودگردانی، استقلال، استان خودمختار
سازمان نامنظم، ارتشنامنظم، میلیشیا
عدم دخالت
دمکراسی، آزادی، مردمسالاری
لیبرال، روشنفکر