نگهبانی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ردن، پاییدن، پاس دادن، کشیک دادن، خبردار بودن، دیدهبانی کردن، بیدار ماندن، حفاظت کردن