ترجمه مقاله

وسیله کردن

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: اختیار آتی ] وسیله کردن، استفاده کردن، سودبردن اختیار دادن، توان دادن، منصوب کردن، گماشتن تدبیر کردن وسیله قرار دادن، توسل جستن (کردن)، متشبث (متوسل) شدن، پناه بردن استخدام کردن، گماشتن
ترجمه مقاله