ترجمه مقاله

پیچ‌وتاب‌دار

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: شکل دار، تاب‌دار، تابیده، پیچاپیچ، درهم پیچیده، پیچ‌خورده، تابیده، خمیده، ناراست، پُرتاب، پیچ‌پیچی، پیچیده▼، معوج، مجعد هزارتو، هزارخانه، هزارچم
ترجمه مقاله