کمپرسور
فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: بُعد
، لِهکننده، متراکمکننده، جمعکننده، منقبضکننده، دستگاه پرس
دستگاه آبمیوهگیری، چرخ، افشرنده، پالاینده، عصارهگیری
کامیون کمپرسی
چگالنده، کندانسور، مبرد، سردکننده
وردنه، غلتک، صافکن، صافکننده
کمپرسآب گرم، پوشش طبی
کمربند
گن، کُرست، لباس زیر
وسیلۀ شکنجه
خشککننده
غلتبان