ترجمه مقاله

آیینه ی اسکندر

واژه‌نامه آزاد

0
ناشناس:
در شهر اسکندریه (که بنای آن به اسکندر مقدونی منسوب است) در رأس شمال شرقی«فارس» که جزیره ای در بندر اسکندریه است، یک فانوس دریایی قرار داشت که به دست «بطلمیوس» بنا شده بود. این بنای مشهور، سرآمد فانوس های دریای اروپا و یکی از عجایب عالم قدیم بود. برفراز آن آیینه ای قرار داشت به نام آیینه ی اسکندری که تا زمان ولیدبن عبدالملک پای دار و پابرجا بود. بعدها به مناسبت این که بنای این شهر به اسکندر منسوب شد، آن بنا و مناره به نام آیینه ی اسکندری منتسب گشت. بنا بر افسانه ها و اساطیر، اسکندر برای آگاهی از شورش اهل فرنگ، این مناره را بنا کرد، آیینه ای از حکمت و طلسم ساخت و برآن مناره نهاد، و دیده بانانی معین کرد تا هنگام حمله ی دشمن، لشکر اسکندر را آگاه سازند. او با این تدبیر، دوباره، سپاه فرنگ را شکست داد. بار سوم دیده بانان غفلت کردند، اهل فرنگ آمدند، شهر اسکندریه را خراب کردند و آن آیینه را به دریا انداختند. هنگامی که اسکندر با خبر شد، آیینه را از دریا برآورد و دوباره بر سر مناره نصب کرد. برهان قاطع نصب و بنای مجدد آیینه را به ارسطو نسبت داده است. بسیاری از روایت ها و از آن جمله، اسکندرنامه ها، اساساً اختراع و پیدایش آیینه را به اسکندر نسبت می دهند. اصطلاح آیینه ی اسکندر، به اشعار بزرگان ادبیات نیز راه یافته:من آن آیینه را روزی به دست آرم سکندروار اگر می گیرد این آتش زمانی، ور نمی گیرد. (حافظ) از سخن آیینه سازم کرده اند وز سکندر بی نیازم کرده اند. (اقبال لاهوری)

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

ترجمه مقاله