ترجمه مقاله

جنوب

واژه‌نامه آزاد

0
ناشناس:
خورتاب، خورشیدتاب، بَتَو، بَتاب، جانب و سویی از زمین که خورشید از برآمدن تا فرورفتن در بیشترین هنگام بر آن سوی تابیده می شود، بویژه در کوههایی که یک سویش رو به جنوب یا خورتاب باشد. وازگونه و مقابل شمال یا نَسا یعنی جانب و سویی که خورشید به آن سو کمتر بتابد. در پستی و بلندی به ویژه در کوه یا کوههایی که یک سویش رو به شمال یا نَسا باشد، خورشید کمتر به آنسو می تابد. در زبان تالشی نیز جنوب را به همان معنی خورتاب و خورشیدتاب، هشی اَتوو می گویند. نَسا، نَسو، جانب و سویی که خورشید به آن سو کمتر بتابد. در پستی و بلندی به ویژه در کوه یا کوههایی که یک سویش رو به شمال یا نَسا باشد، خورشید کمتر به آنسو می تابد. واژگونه ی جنوب یا خورتاب که در همه ی روز یا در بیشتر هنگام روز، خورشید بدان سوی می تابد. این واژه همچنان در زبان تالشی امروز کاربرد دارد و در زبان فارسی نیز به همان معنی جایی است که بر آن آفتاب نتابد یا کمتر بتابد.

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

ترجمه مقاله