ترجمه مقاله

دستکش

واژه‌نامه آزاد

0
ناشناس:
دستکَش:1. دستچین شده، زبده و نمونه. چنان که در شاهنامه آمده:کز اسپان تو باره ای دستکش/ کجا بر خرامد بافراز خوش. 2. نیازمند، وابسته. چنان که در شعر نظامی آمده:ساقی شب دستکش جام تست/ مرغ سحر دستخوش نام تست. 3. نوعی نان که با دست خالی به تنور داغ می چسبانند. در شعر نظامی امده:دستکش کس نیم از بهر گنج/ دستکشی میخورم از دست رنج

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

ترجمه مقاله