فرخ
واژهنامه آزاد
ناشناس:
فِرَخْ:(ferakh) در گویش گنابادی یعنی گشاد ، پر پهنا ، بزرگ
ناشناس:
به فتح ف و سکون ر به معنی جوجه ی ماکیان جمع آن فروخ در ابیات سنایی
برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نامتان در سایت منتشر خواهد شد.