ترجمه مقاله

لیلاج

واژه‌نامه آزاد

0
ناشناس:
ابوالفرج محمدبن عبدالله که در نزد مردم به لیلاج و لجلاج معروف است، در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری می زیست و آن طور که در کتب تاریخی آمده استاد بازی های شطرنج، نرد و سه قاپ بوده است. از این رو او را پیر و مرشد قماربازان گفته اند. پدر او صفة بن داهر از حکمای هند و از ندیمان خلفای بنی عباس بود. او در جوانی به همدان رفت و آنجا به زندان افتاد و با پا در میانی ابوعلی سینا از مرگ نجات یافت ولی دست چپش را قطع کردند. او چند سالی ترک قمار کرد تا این که در یک بازی همه داراییش را باخت و با کمک ابوعلی سینا به شیراز رفت و در گلخن یکی از حمام های قدیمی ساکن شد. ازین روست که در زبان کوچه و بازار ، بویژه نزد کودکان و نو جوانان، کسی را که در بازی ها و قمار چیره دست و فرز باشد لیلاج یا لیلاج آن کار یا فن گویند.
0
ناشناس:
لیلاج نام تخته ای است که در زمان قدیم بر روی آن قمار می کردند و هر که را در این کار خبره بود می گفتند لیلاج است. امروزه برای نشان دادن حرفه ای بودن و خبره بودن شخصی استفاده می کنند. به عنوان مثال میگویند طرف لیلاج این کار است

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

ترجمه مقاله