ترجمه مقاله

مانکورت

واژه‌نامه آزاد

0
ناشناس:
کسی که در اثر تغییر و تحولاتی که در جسم و روح او بصورت شکنجه اعمال شده و تمام هویت و حافظه و قوه مخیله و شخصیتی و و اراده نفسی را از دست داده و به یک غلام حلقه به گوش عاری از هر احساس بر هویت خود تبدیل شده است وا‍ژه ای ترکی قرقیزی که رمان «روزی به درازی یک قرن» اثر «چنگیز آیتیماتوف» درباره کسی است که به چنان شخصی مانکورت می گویند

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

ترجمه مقاله