پشنگه
واژهنامه آزاد
ناشناس:
پاشیدن مایعات به اطراف، ترشح با فشار ،مثل زمانی که سنگ در آب می افتد
ناشناس:
پاشیدن آب به طور مثال وقتی ماشینی در آب رد شود و قطرات آب را به ما بپاشد می گوییم پشنگه شدیم
برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نامتان در سایت منتشر خواهد شد.