قتادلغتنامه دهخداقتاد. [ ق َ ] (ع اِ) درختی است سخت خارناک .ج ، اقتاد. اَقتُد. قتود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).- امثال :من دونه خرطالقتاد . (منتهی الارب ). درخت سختی است که خار
قتادهلغتنامه دهخداقتاده . [ ق َ دَ ] (اِخ ) ابن نعمان انصاری بدری اوسی از کبار صحابه است . وی در سنه ٔ بیست و سه وفات کرد. شصت و پنج سال عمر داشت . (تاریخ گزیده چ لندن ص 238). قت
قتادةلغتنامه دهخداقتادة. [ ق َ دَ ] (اِخ ) ابن ادریس رئیس و مؤسس دودمان اشراف مکه است . وی به سال 1806 م . مکه را گرفت و در شهرهای میان ینبع و حدود مدینه و نجد و یمن حکومت کرد.
قتادةلغتنامه دهخداقتادة. [ ق َ دَ ] (اِخ ) ابن اوفی یا ابی اوفی تمیمی از صحابیان است . فرزندش ایاس بن قتاده از او حدیث کند و ابوجمره صنعی از فرزندش ایاس حدیث نقل مینماید ایاس قاض
قتادةلغتنامه دهخداقتادة. [ ق َ دَ ] (اِخ ) ابن دعامه تابعی است . (منتهی الارب ). قتادةبن دعامه سجندوسی در سنه ٔ سبع و عشر و ماءة درگذشت . (تاریخ گزیده چ لندن ص 251).
قتادیلغتنامه دهخداقتادی . [ ق ُ دا ] (ع ص ) ابل ٌقُتادی ̍؛ شتران دردگین شکم از خوردن قتاد. (منتهی الارب ). شترانی که از خوردن قتاد درد شکم گرفته باشند.(ناظم الاطباء) (اقرب الموار
قتادیةلغتنامه دهخداقتادیة. [ ق َ دی ی َ ] (ع ص نسبی ) ابل ٌ قَتادیّة؛ شتران قتادخوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به قتاد شود.
قتادهلغتنامه دهخداقتاده . [ ق َ دَ ] (اِخ ) ابن نعمان انصاری بدری اوسی از کبار صحابه است . وی در سنه ٔ بیست و سه وفات کرد. شصت و پنج سال عمر داشت . (تاریخ گزیده چ لندن ص 238). قت
قتادةلغتنامه دهخداقتادة. [ ق َ دَ ] (اِخ ) ابن ادریس رئیس و مؤسس دودمان اشراف مکه است . وی به سال 1806 م . مکه را گرفت و در شهرهای میان ینبع و حدود مدینه و نجد و یمن حکومت کرد.