مَلِيکٍفرهنگ واژگان قرآنحکمران مقتدری که مالک تدبير امور مردم و اختياردار حکومت است ( صيغه مبالغه از مَلِک)
ملئکةلغتنامه دهخداملئکة. [ م َ لا ءِ ک َ ] (ع اِ) «ملائکة» را چنین نیز نویسند. (از اقرب الموارد). رجوع به ملائکة شود.
ملئکةلغتنامه دهخداملئکة. [ م َ لا ءِ ک َ ] (ع اِ) «ملائکة» را چنین نیز نویسند. (از اقرب الموارد). رجوع به ملائکة شود.
حافینلغتنامه دهخداحافین . [ حاف ْ فی ] (ع ص ، اِ) ج ِ حاف ّ، بمعنی گرداگردآینده چیزی را : و تری الملئکة حافین من حول العرش . (قرآن 75/39).
قفصلغتنامه دهخداقفص . [ ق ُ ] (ع اِ) مشتبک تودرتو. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). در حدیث است : فی قفص من الملئکة؛ ای المشتبک المتداخل بعضه فی بعض . (اقرب الموارد) (منتهی الارب
مجرمینلغتنامه دهخدامجرمین . [ م ُ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مجرم . مردمان مجرم و گناهکاران . (ناظم الاطباء) : یوم یرون الملَّئکة لابشری یَوْمَئذ للمجرمین و یقولون حجراً محجوراً. (قرآن 2
ملائکةلغتنامه دهخداملائکة. [ م َ ءِ ک َ ] (ع اِ) ج ِ مَلَک . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ ملک و به صورت ملئکة نیز نویسند. (از اقرب الموارد) : قل لو کان فی ا