خاموشی حسیsensory extinctionواژههای مصوب فرهنگستانناتوانی در درک محرکهای حسی یک ناحیه از بدن، وقتی که دو ناحیه بهطور همزمان به شیوهای واحد تحریک میشوند
خاموشیلغتنامه دهخداخاموشی . (اِخ ) هاشمی . متخلص به خاموشی . شاه محمد قزوینی شرح حال او را نوشته و مطلع یکی از غزلیات و عده ای از اشعارش را که در عصر سلطان سلیم خان عثمانی سروده آ
خاموشیلغتنامه دهخداخاموشی . (حامص ) عدم تکلم . (ناظم الاطباء). سخن ناگفتن . بی سخنی . بی کلام بودن . بدون حرف بودن . خموشی . خامشی . امساک از کلام . سَکت . (دهار). سُکات . (ناظم ا
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن خالد ضریر بغدادی مکنی به ابوسعید. یاقوت گوید: رأیت فی فوائد ابی الحسین احمدبن فارس بن زکریا اللغوی صاحب کتاب المجمل ما صورته : وجدت
مفحملغتنامه دهخدامفحم . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) درمانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرومانده در سخن . (از اقرب الموارد). فرومانده از قوت حجت خصم . وامانده در حجت . در
افعاللغتنامه دهخداافعال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فِعل . کارها. (آنندراج ) (ترجمان القرآن ). کردارها. (ناظم الاطباء). ج ِ فعل ، بمعنی حدث و کنایه از حرکت انسان است و برخی گویند کنایه ا
راهب اصفهانیلغتنامه دهخداراهب اصفهانی . [ هَِ ب ِ اِ ف َ ] (اِخ )صاحب آتشکده آرد: میرزا جعفر طباطبایی از طرف پدر اولاد سیدالمعالی میرزا محمد رفیع نایینی و از جانب مادر از احفاد خلیفه ٔ
ابوعثمانلغتنامه دهخداابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) حیری رازی . سعد یا سعیدبن اسماعیل . فقیه صوفی بمائه ٔ سیم . اصل او از ری و منشاء و مقام وی به نیشابور در محله ٔ حیره بود و انتساب ا