تجردلغتنامه دهخداتجرد. [ ت َ ج َرْ رُ ] (اِخ ) سیدعبداﷲ لاهوری ،که علوم رسمیه را در برهان پور از مولوی غلام محمد، یکی از تلامذه ٔ ملانظام الدین قدس سره خوانده و از آنجا به جذبه
تجردلغتنامه دهخداتجرد. [ ت َ ج َرْ رُ ] (اِخ ) شیخ محمدعلی . از شاگردان شیخ خیراﷲ فداگجراتی و هم زمان نورالعین واقف بود و خودش لاهوری المولد و اصولش در ملتانیان معدود، اکثر اوقا
تجردلغتنامه دهخداتجرد. [ ت َ ج َرْ رُ ] (ع مص ) برهنه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (فرهنگ نظام ). برهنه گردیدن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاط
تجردفرهنگ مترادف و متضاد۱. انزوا، عزلت، گوشهگزینی، گوشهگیری ۲. عدم تاهل، عزبی، بیهمسری ≠ تاهل ۳. پیراستگی ۴. وارستگی ۵. برهنگی ۶. تنهایی ۷. مجرد بودن ۸. برهنهشدن ۹. پیراسته شدن