تکانشیواژهنامه آزادکسی که یک باره و بدون مقدمه و از روی احساس دست به عمل زده و پیامدهای آن را نمی سنجد.
کشت تکانشیshake cultureواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کشت در مایع که در ان با حرکت مداوم و هوادهی امکان رشد میکربهای هوازی فراهم میشود
تکانیدنلغتنامه دهخداتکانیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) جنبانیدن و جنبش دادن و بحرکت درآوردن و جنابانیدن درخت . (ناظم الاطباء). افشاندن . تکاندن . تکان دادن . چنانکه گستردنی یا جامه ای را ا
تکانیدنلغتنامه دهخداتکانیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) جنبانیدن و جنبش دادن و بحرکت درآوردن و جنابانیدن درخت . (ناظم الاطباء). افشاندن . تکاندن . تکان دادن . چنانکه گستردنی یا جامه ای را ا