گردشگری علمورزیscience tourismواژههای مصوب فرهنگستانزیرشاخهای از طبیعتگردی که مبتنی بر سفر افراد غیرمتخصص به همراه دانشمندان و دانشجویان برای همکاری با آنها در فعالیتهای علمی در نقاط مختلف دنیاست
گردشگریفرهنگ انتشارات معین( ~ . گَ) (حامص .) سفر کردن به کشورها و جاهای مختلف برای دیدن و تماشا کردن و تفریح و...، توریسم .
گردشگریtourismواژههای مصوب فرهنگستانمسافرت بهمنظور تفریح و تجارت و بازدید و غیره متـ . جهانگردی * مصوب فرهنگستان اول
ارائهکنندة خدمات گردشگریprovider of tourism servicesواژههای مصوب فرهنگستانمؤسسه یا فردی که نیازهای گردشگران را برآورده میکند
circulatingدیکشنری انگلیسی به فارسیگردشگری، به گردش در اوردن، گردش کردن، بخشنامه کردن، بدور محور گشتن