مسایل، مسائلفرهنگ مترادف و متضاد۱. سوالها، سوالات، مسالهها، پرسشها ≠ پاسخها ۲. مشکلها، دشواریها، گرفتاریها، مشکلات ۳. مطالب، قضایا، مباحث، موضوعات، موضوعها ۴. امور شرعی ≠ اجوبه
مسائللغتنامه دهخدامسائل . [ م َ ءِ ] (ع اِ) مسایل . ج ِ مسألة. (اقرب الموارد). مسأله ها. موضوعات . موضوعها. رجوع به مسألة و مسایل شود : با که بگویم حکایت غم عشقت این همه گفتیم
مسائللغتنامه دهخدامسائل . [ م َ ءِ ] (ع اِ) مسایل . ج ِ مسألة. (اقرب الموارد). مسأله ها. موضوعات . موضوعها. رجوع به مسألة و مسایل شود : با که بگویم حکایت غم عشقت این همه گفتیم
حبیشلغتنامه دهخداحبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) أعسم بن الحسن دمشقی نصرانی طبیب . او خواهرزاده وتلمیذ حنین بن اسحاق یکی از نقله و مترجمین کتب سریانی به عربی در دوره ٔ خلافت مأمون ع
سریانیلغتنامه دهخداسریانی . [ س ُرْ ] (ص نسبی ) لغت ترسایان به زبانی که تورات نازل شد. (آنندراج ). زبان نبطی . (مفاتیح العلوم ). منسوب بسورستان (عراق و بلاد). (معجم البلدان ). نام
زایجهلغتنامه دهخدازایجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) زایجه لوحه ٔ مربع یا دائره واری است که برای نشان دادن مواضع ستارگان در فلک ، ساخته میشود تا برای بدست آوردن حکم [ طالع ] مولد [ ولادت