آریافرهنگ فارسی عمیدمهمترین شعبۀ نژاد سفید که در شمال فلات ایران زندگی میکردند و سههزار سال پیش به طرف جنوب رفته و در سرزمینهای ایران، یونان، آلمان و اروپای شمالی ساکن شدند.
آرایۀ شلومبرگرSchlumberger array, Schlumberger electrode arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن زوجالکترودهای داخلی برای اندازهگیری ولتاژ، در مقایسه با زوجالکترودهای خارجی جریان، خیلی به هم نزدیکاند
آرایۀ وِنِرWenner array, Wenner electrode arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای با الکترودهای همفاصله و متقارن که میتواند در امتداد خط اندازهگیری گسترش یابد
آرایۀ قطبی ـ قطبیpole-pole array, two-arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن دو الکترود جریان و پتانسیل پشت سر هم و در فاصلهای دور از هم بر روی خط برداشت (survey line) قرار میگیرند
آرایۀ دوقطبی ـ دوقطبیdipole-dipole array, double dipole arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای الکترودی که در آن یک دوقطبی جریان را به زمین میفرستد و دوقطبی مجاور اختلاف پتانسیل را اندازهگیری میکند
آریائیانلغتنامه دهخداآریائیان . (اِخ ) این نام تقریباً به مجموع سپیدپوستان آسیا و اروپا اطلاق می شود. مؤلفین قدیم از آن نام برده و هرودوتس و بطلمیوس چند قوم را به نام آریائی ذکر کرده اند. تحقیقات عمیقه در پیرامون این کلمه در این اواخر آغاز شده و اختلافات بسیاری بمیان آمده است . در اواخر مائه ٔ ق
آریابدفرهنگ نامها(تلفظ: āriyābod) (آریا + بد/-bod/ (پسوند محافظ یا مسئول)) ، مهتر و بزرگ قوم آریائی ، رئیس قوم آریایی ، نگهبان نژاد آریا .
آریاچهرفرهنگ نامها(تلفظ: āriyā čehr) (آریا + چهر = نژاد ، تبار ، گوهر ، اصل) ، دارای اصل و نژاد آریایی ، آریا نژاد .
آریائیانلغتنامه دهخداآریائیان . (اِخ ) این نام تقریباً به مجموع سپیدپوستان آسیا و اروپا اطلاق می شود. مؤلفین قدیم از آن نام برده و هرودوتس و بطلمیوس چند قوم را به نام آریائی ذکر کرده اند. تحقیقات عمیقه در پیرامون این کلمه در این اواخر آغاز شده و اختلافات بسیاری بمیان آمده است . در اواخر مائه ٔ ق
آریابدفرهنگ نامها(تلفظ: āriyābod) (آریا + بد/-bod/ (پسوند محافظ یا مسئول)) ، مهتر و بزرگ قوم آریائی ، رئیس قوم آریایی ، نگهبان نژاد آریا .
آریاچهرفرهنگ نامها(تلفظ: āriyā čehr) (آریا + چهر = نژاد ، تبار ، گوهر ، اصل) ، دارای اصل و نژاد آریایی ، آریا نژاد .