آلبومینفرهنگ فارسی عمیدپروتئین محلول در آب، به رنگ زرد که در سفیدۀ تخممرغ، سرم خون، شیر و بسیاری از بافتهای نباتی و حیوانی وجود دارد.
آلبومینفرهنگ فارسی معین[ فر. ] ( اِ.) ماده ای است اندک نمکین که در نباتات و حیوانات وجود دارد و بخش اعظم سفیدة تخم مرغ و سرم خون از آن تشکیل می شود.
مایع غلیظفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ، لعاب، خلط، مخاط، امولسیون، سفیدۀ تخممرغ، آلبومن، مایونز لخته، چرک خامه، سوپ، مخمر، شیره، افشرده (کنسانتره) آدامس
گندمیانلغتنامه دهخداگندمیان . [ گ َ دُ] (اِ) تیره ٔ گندمیان یا غلات ، یکی از بزرگترین تیره های نباتات تک لپه و شماره ٔ جنسهای آن متجاوز از 3500 است . غلات مختلف مانند گندم و جو و برنج و تمام رستنی هایی که معمولاً آنها را علف میگویند و در چمنزارها به حالت طبیعی م
نارگیللغتنامه دهخدانارگیل . (اِ) نارجیل . گوز هندی . جوز هندی . بارنج . رانج . گردکان هندی . بارنگ . حشرج . جوزالهند. گوز هندو. جوز هندو. نرجیل . آقای دکتر معین در حاشیه ٔبرهان قاطع آرد: پهلوی «انارگیل »، معرب آن نارجیل و نارجیلة. در نامه ٔ پهلوی خسرو کواتان بند 50</s
تخمکلغتنامه دهخداتخمک . [ ت ُ م َ ] (اِ مصغر) مصغر تخم . رجوع به تخمه شود. || (اصطلاح گیاه شناسی ) در گیاه شناسی ، دانه های کوچکی است که درون تخمدان به وجود می آید و بر اثر رشد به دانه تبدیل می گردد.آقای گل گلاب آرد: اگر در داخل تخمدان برشی داده شود در داخل آن اجسامی بنام تخمک یافت میشود
قهوهلغتنامه دهخداقهوه . [ ق َهَْ وَ ] (ع اِ) قهوة. خمر. (اقرب الموارد) (فرهنگ نظام ). شراب . (آنندراج ). می . (منتهی الارب ). نوعی از خمر غلیظ که بزودی شارب خود را سیر میگرداند، سکر آن محکم و قوی است . گویند: انه عبدالشهوة، اسیرالقهوة و گویند خمر را بدین نام خوانند چه شهوت و میل طعام را ببرد.