اقترابلغتنامه دهخدااقتراب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نزدیک شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ). همدیگر نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به همدیگر نزدیک شدن . (ناظم الاطباء). نزدیک آمدن . (غیاث اللغات از لطائف ). قرب . (المصادر زوزنی ) : اقتربت الساعة وانشق القمر. (قرآن <span c
اکترابلغتنامه دهخدااکتراب . [اِ ت ِ ] (ع مص ) سخت اندوهناک گردیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقاربفرهنگ مترادف و متضاد۱. نزدیکی، همگرایی ≠ تباعد، واگرایی ۲. به هم نزدیک شدن ۳. اقتراب ۴. برخورد، تلاقی
نزدیک آمدنلغتنامه دهخدانزدیک آمدن . [ ن َ م َ دَ ] (مص مرکب ) پیش آمدن . (ناظم الاطباء). || نزدیک شدن . اقتراب : بهار خرم نزدیک آمد از دوری به شادکامی نزدیک شد نه مندوری . جلاب بخاری .- به نزدیک آمدن ؛ نزدیک شدن
نزدیک شدنلغتنامه دهخدانزدیک شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رسیدن . پیش آمدن . قریب شدن . (ناظم الاطباء). ولی . اقتراب . دنو. (ترجمان القرآن ). تقرب . (تاج المصادر بیهقی ). مقابل دور شدن : نزدیک نمی شوی به صورت وز دیده ٔ دل نمی شوی دور. سعدی .<