امجاجلغتنامه دهخداامجاج . [ اِ ] (ع مص ) برفتار آمدن اسب پیش از دویدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || در حال جهیدن رفتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || در شهرها گردش کردن . (از اقرب الموارد). || روان شدن آب در چوب . (از اقرب الموارد)
امظاظلغتنامه دهخداامظاظ. [ اِ ] (ع مص ) پوست باز کردن از درخت تر تا خشک گردد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند: امظظت العود الرطب ؛ پوست باز کردم از آن تا خشک گردد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || نکوهیدن . (از المنجد).
خداوندلغتنامه دهخداخداوند. [ خ ُ وَ ] (اِخ ) رب . (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء). نامی از نام های الهی . خدا. خدای . پروردگار. اﷲتعالی : چون تیغ بدست آری مردم نتوان کشت نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت . رودکی .جز از ایزد توام خداون