انفصاملغتنامه دهخداانفصام . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) شکسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). شکسته شدن بی جدایی . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مقدمه ٔ ترجمان القرآن جرجانی ص 2). انکسار. شکسته شدن چیزی بی آنکه جدا شود. (یادداشت مؤلف ): فمن ی
يُزَکُّونَ أَنفُسَهُمْفرهنگ واژگان قرآنخود را به پاكى مىستايند - خود ستایی می کنند (از کلمه زکات در اصل به معناي رشد ونموي است که ناشی از برکت الهی است و تزکيه نفس به دو نوع است ، يکي به عمل است ، که بسيار پسنديده و مورد تاکيد است ، و در آيه شريفه : قد افلح من تزکي همين قسم منظور است ، و يکي ديگر تزکيه زبانی است ، نظير اين که دو شاهد عاد
منفصملغتنامه دهخدامنفصم . [ م ُ ف َ ص ِ ] (ع ص ) شکسته شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گسسته و بریده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). منقطع. رجوع به انفصام شود.- منفصم کردن ؛ بریدن . گسستن . پاره کردن : نطاق
انکسارلغتنامه دهخداانکسار.[ اِ ک ِ ] (ع مص ) شکسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) شکستگی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکست . (از لغات فرهنگستان ). انفصام . (یادداشت مؤلف ) :
عروةالوثقیلغتنامه دهخداعروةالوثقی . [ ع ُرْ وَ تُل ْ وُ قا ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) دست آویز محکم ، و عروه که بمعنی رسن شهرت دارد خطاست . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گوشواره ٔ استوار. (ملخص اللغات خطیب کرمانی ). عقد محکم و استوار. (ناظم الاطباء). دستاویز محکمتر. محکمترین دستاویز. و رجوع به عروه ٔ وث
بریدهلغتنامه دهخدابریده . [ ب ُدَ / دِ ] (ن مف / نف ) مقطوع . قطعشده . (ناظم الاطباء). أجذّ. جَذیذ. جَزیز. صَریم . ضَنیک . قَطیل . مَجزوز. مَحذوذ. مَحذوف . مَشروص . مَصروم . مَفروض . مَفصول . مَقطول . مَمنون . مَنجوّ. موضَّع.