اویغوریفرهنگ فارسی عمید۱. زبانی از خانوادۀ زبانهای اورالی که میان مردم اویغور رایج بوده است.۲. خطی که این زبان با آن نوشته میشد.
اوغورلغتنامه دهخدااوغور. [ اُ غُرْ ] (ترکی ، اِ) شگون و فال نیک .- اوغور بخیر ؛ مسافر را گویند، یعنی سفر خجسته و نیک عاقبت باد. (ناظم الاطباء).
اویغورلغتنامه دهخدااویغور. [ اُ ] (اِخ ) یکی از اقوام ترک وتاتار است و در قرن پنجم میلادی از آسیا بقطعه ٔ اروپا تجاوز نمودند. در جهات شمال شرقی اروپا موجب خونریزی و ویرانی فراوانی گردیدند و تواریخ قرون وسطی شدت خونخواری اینان را بشکل موحشی روایت میکنند تا حدی که خوردن اطفال را به آنها منسوب میس
اوغرلغتنامه دهخدااوغر. [ اَ غ َ ](اِ) مجمع پادشاهان و حکام و اشراف . مجمع و محفل سلاطین و اشراف و حکام و اکابر. || جایی که باد بسیار میوزد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ).
ایغریلغتنامه دهخداایغری . [ اُ غ ُ ] (ص نسبی ) ایغوری . اویغوری . منسوب به ایغر: زبان ایغری . قوم ایغری . خط ایغری : امیر ارغون بعد ما که از تعلیم خط ایغری فارغ شد. (تاریخ جهانگشا ج 2 ص 242).قمری رخ
بارقلغتنامه دهخدابارق . [ رِ ] (اِخ ) باوق . یارق . یاروق . بخشی ختایی . معلم و مربی فرزند غازان بود:... و چون پنج ساله شد (فرزند غازان ) اباقاخان او را به بارق بخشی ختایی سپرد تا او را تربیت کند و خط مغولی و اویغوری و علوم و آداب ایشان بیاموزد... (تاریخ مبارک غازانی چ <span class="hl" dir="l
مغولیلغتنامه دهخدامغولی . [ م ُ غ ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به مغول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منسوب به مغول . مربوط به مغول : خط مغولی و اویغوری و علوم و آداب ایشان بیاموزد. (تاریخ غازان ص 8). لغتهای مختلف مغولی خود منسوب به اوست . (ت
کرکوزلغتنامه دهخداکرکوز. [ ] (اِخ ) کورکوز. گورگوز. از جانب مغول والی خراسان ومازندران بود. در زمان منکوقاآن به سبب دانستن خط اویغوری تقربی یافت و در مهمات و مصالحی که بدو مفوض می شد، کفایتی نشان داد تا به ولایت خراسان و مازندران رسید و در آخرکار مسلمان شد. وی بفرمان قرااغول نواده ٔ جغتای به ق
تپشیلغتنامه دهخداتپشی . [ ت ِ ] (اِ) بلوشه در تعلیقات جامعالتواریخ رشیدی آن را لغت مغولی تبشی دانسته که در زبان اویغوری دخیل شده بمعنی بشقاب گود: دیگر در دیار قراقوروم میگذشت [ قاآن ]، نظرش دردکانی پرعناب افتاد و طبعش بر آن مایل شد چون فرود آمد دانشمند حاجب را فرمود تا ببالشی از آن دکان عناب