بشکولفرهنگ فارسی عمید۱. چابک؛ چالاک.۲. کاری؛ زحمتکش.۳. حریص: ◻︎ هرچه یابی وز آن فرومولی / نشمرند از تو به بشکولی (عنصری: ۳۷۰).
بشکوللغتنامه دهخدابشکول . [ ب َ / ب ِ ] (ص ) بژکول . بشکولی . مرد جلد و چست و چابک . (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). مرد جلد و چست . (فرهنگ نظام ). مرد جلد. (شرفنامه ٔ منیری ). جلد. (مهذب الاسماء) (سروری ) (رشیدی ) (مؤید الفضلاء) (صحاح الفرس )
بشکاللغتنامه دهخدابشکال . [ ب َ ] (اِ) پشکال . کلمه ٔ هندی بمعنی باران برسات . (از آنندراج ). برسات . (ناظم الاطباء) . || فصل باران هند برسات . (فرهنگ فارسی معین ). والمدینة [ مدینة هنور بالهند ] علی نصف میل من البحر و فی ایام البشکال و هو المطر، یشتد هیجان هذا البحر و طغیانه . (ابن بطوطه ).<b
بسکللغتنامه دهخدابسکل . [ ب ُ ک َ ] (ع ص ، اِ) اسب رمان که سپس همه آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بشکللغتنامه دهخدابشکل . [ ب ِ ک َ ] (اِ) بشکله . بسکله . پشکله . بشکنه . کجک کلید را گویند، یعنی چوب کجکی که کلیدان را بدان گشایند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کژک کلیدان باشد یعنی آن چوبکها که در سوراخهای کلیدان رفته و به آن دربسته شود. (سروری ). کژکی کلیدان . (ش
بشکولیلغتنامه دهخدابشکولی . [ ب َ ] (اِ) پشکولی . در مؤید الفضلاء و برخی از لغت نامه ها بصورت لغت مستقلی آمده در حالی که یای آن بنا بر شاهدی که نقل کرده اند یای وحدت است و لغت مستقلی نمیتواند باشد. رجوع به بشکول و پشکول شود.
بشکولیدنلغتنامه دهخدابشکولیدن . [ ب َ / ب ِ دَ ] (مص ). حریص بودن در کارها. (برهان ) (ناظم الاطباء) (از سروری ) (مؤید الفضلاء). آزور بودن در کارها . رجوع به شعوری ج 1 ورق 186 شود. || جلدی و چابک
فرغولفرهنگ فارسی عمید۱. درنگ؛ تٲخیر در کار: ◻︎ که فرغول پدید آید آن روز / که بر تخته تو را تیره شود فام (رودکی۱: ۳۲).۲. اهمال؛ غفلت: ◻︎ به هر کار بیدار و بشکول باش / به شب دشمن خواب فرغول باش (اسدی: ۳۴۴).
بشکولیلغتنامه دهخدابشکولی . [ ب َ ] (اِ) پشکولی . در مؤید الفضلاء و برخی از لغت نامه ها بصورت لغت مستقلی آمده در حالی که یای آن بنا بر شاهدی که نقل کرده اند یای وحدت است و لغت مستقلی نمیتواند باشد. رجوع به بشکول و پشکول شود.
بشکولیدنلغتنامه دهخدابشکولیدن . [ ب َ / ب ِ دَ ] (مص ). حریص بودن در کارها. (برهان ) (ناظم الاطباء) (از سروری ) (مؤید الفضلاء). آزور بودن در کارها . رجوع به شعوری ج 1 ورق 186 شود. || جلدی و چابک