تاجورکلغتنامه دهخداتاجورک . [ تاج ْ وَ رَ ] (اِ مرکب ) مرغ مگس خوار. مگس خواره . مگس خوره . مگس خور. مگس خوار. مرغ انجیر. مرغ انجیرخوار. انجیرخواره . انجیرخوره . انجیرخور. نوعی از خانواده ٔ گنجشکان در منطقه ٔ حاره ٔ آمریکا که مگس خوار باشند. رجوع به مگس خوار شود.
تزورقلغتنامه دهخداتزورق . [ ت َ زَ رَ ] (ع مص ) خالی نمودن شکم . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). انداختن آنچه در شکم بود و ریخ زدن . (منتهی الارب ).
مگس خوارفرهنگ فارسی عمیدپرندهای کوچک از راستۀ سبکبالان که بالای سرش دستهای از پر به شکل تاج قرار دارد؛ تاجورک.