تبریزیلغتنامه دهخداتبریزی . [ ت َ] (اِخ ) نام جامعی است در کرمان . حمداﷲ مستوفی در تعیین ولایت کرمان ... آرد: ... جامع تبریزی را تورانشاه سلجوقی ساخت . (نزهةالقلوب چ گای لیسترانج ص 140).
تبریزیلغتنامه دهخداتبریزی . [ ت َ ] (اِخ ) محمد الحنفی . او راست : میزان الادب . (از معجم المطبوعات چ مصر ج 1 ستون 628).
تبریزیلغتنامه دهخداتبریزی . [ ت َ ] (اِ) درخت تبریزی . درخت سپیدار. (ناظم الاطباء). درختی است از جنس کبوده و بسیار بلند و کم قطر. (فرهنگ نظام ). از جنس سپیدار و در تیره ٔ بیدها. جنسهای سپیدار متعدد است مانند کبوده وتبریزی . (گیاه شناسی گل گلاب ص 272). از اینگون
تبریزیلغتنامه دهخداتبریزی . [ ت َ ] (اِ) قسمی از زردآلو است که گویا اول تخمش را از تبریز بجاهای دیگر بردند. (فرهنگ نظام ).
راغب تبریزیلغتنامه دهخداراغب تبریزی . [ غ ِ ب ِ ت َ ] (اِخ ) نامش کلب حسین بود و دارای دیوانی است . برخی از آثار او در «نگارستان سخن » و «آتشکده ٔ آذر ص 29» آمده است . در کتاب ، دانشمندان آذربایجان ص 157» و «روز روشن ص <span class="
راغب تبریزیلغتنامه دهخداراغب تبریزی . [ غ ِ ب ِ ت َ ] (اِخ ) نامش کلب علی و خود از شاعران تبریز بود و بر طبق نوشته ٔ «دانشمندان آذربایجان ص 157» پس از کشتار تبریز بگیلان مهاجرت کرد و بدربار خان احمد پادشاه گیلان پیوست ، ولی پس از مدتی در ضمن قصیده ای او را هجو کرد.
حسن تبریزیلغتنامه دهخداحسن تبریزی . [ ح َ س َ ن ِ ت َ ] (اِخ ) شرف الدین رامی حنفی . درگذشته ٔ 770 هَ . ق . رجوع به رامی تبریزی و شرف رامی و ذریعه ج 9 ص 511 شود.
حسین تبریزیلغتنامه دهخداحسین تبریزی . [ ح ُ س َ ن ِ ت َ ] (اِخ )رجوع به حسین نقاش حسام الدین و برهان تبریزی شود.
حسین تبریزیلغتنامه دهخداحسین تبریزی . [ح ُ س َ ن ِ ت َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد تبریزی . او راست : «مفتاح الکنوز و مصباح الرموز». (کشف الظنون ).
تبریزیانلغتنامه دهخداتبریزیان . [ ت َ ] (اِ) ج ِ تبریزی . مردم تبریز. آنانکه از تبریزند : شمس مگو مفخر تبریزیان هر که بمرد از دو جهان او نمرد. مولوی .رجوع به تبریز شود.
راغب تبریزیلغتنامه دهخداراغب تبریزی . [ غ ِ ب ِ ت َ ] (اِخ ) نامش کلب حسین بود و دارای دیوانی است . برخی از آثار او در «نگارستان سخن » و «آتشکده ٔ آذر ص 29» آمده است . در کتاب ، دانشمندان آذربایجان ص 157» و «روز روشن ص <span class="
راغب تبریزیلغتنامه دهخداراغب تبریزی . [ غ ِ ب ِ ت َ ] (اِخ ) نامش کلب علی و خود از شاعران تبریز بود و بر طبق نوشته ٔ «دانشمندان آذربایجان ص 157» پس از کشتار تبریز بگیلان مهاجرت کرد و بدربار خان احمد پادشاه گیلان پیوست ، ولی پس از مدتی در ضمن قصیده ای او را هجو کرد.
حسن تبریزیلغتنامه دهخداحسن تبریزی . [ ح َ س َ ن ِ ت َ ] (اِخ ) شرف الدین رامی حنفی . درگذشته ٔ 770 هَ . ق . رجوع به رامی تبریزی و شرف رامی و ذریعه ج 9 ص 511 شود.
حسین تبریزیلغتنامه دهخداحسین تبریزی . [ ح ُ س َ ن ِ ت َ ] (اِخ )رجوع به حسین نقاش حسام الدین و برهان تبریزی شود.
شمس الدینلغتنامه دهخداشمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) تبریزی . شمس تبریزی . رجوع به شمس تبریزی شود.
تبریزیانلغتنامه دهخداتبریزیان . [ ت َ ] (اِ) ج ِ تبریزی . مردم تبریز. آنانکه از تبریزند : شمس مگو مفخر تبریزیان هر که بمرد از دو جهان او نمرد. مولوی .رجوع به تبریز شود.
راغب تبریزیلغتنامه دهخداراغب تبریزی . [ غ ِ ب ِ ت َ ] (اِخ ) نامش کلب حسین بود و دارای دیوانی است . برخی از آثار او در «نگارستان سخن » و «آتشکده ٔ آذر ص 29» آمده است . در کتاب ، دانشمندان آذربایجان ص 157» و «روز روشن ص <span class="
راغب تبریزیلغتنامه دهخداراغب تبریزی . [ غ ِ ب ِ ت َ ] (اِخ ) نامش کلب علی و خود از شاعران تبریز بود و بر طبق نوشته ٔ «دانشمندان آذربایجان ص 157» پس از کشتار تبریز بگیلان مهاجرت کرد و بدربار خان احمد پادشاه گیلان پیوست ، ولی پس از مدتی در ضمن قصیده ای او را هجو کرد.
حسن تبریزیلغتنامه دهخداحسن تبریزی . [ ح َ س َ ن ِ ت َ ] (اِخ ) شرف الدین رامی حنفی . درگذشته ٔ 770 هَ . ق . رجوع به رامی تبریزی و شرف رامی و ذریعه ج 9 ص 511 شود.
حسین تبریزیلغتنامه دهخداحسین تبریزی . [ ح ُ س َ ن ِ ت َ ] (اِخ )رجوع به حسین نقاش حسام الدین و برهان تبریزی شود.
حسین تبریزیلغتنامه دهخداحسین تبریزی . [ح ُ س َ ن ِ ت َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد تبریزی . او راست : «مفتاح الکنوز و مصباح الرموز». (کشف الظنون ).