تحفهلغتنامه دهخداتحفه . [ ت ُ ف َ ] (اِخ ) زنی از اولیات بود. در آغاز کنیزو نوازنده ٔ عود بود، پس از آن عاشق پیشه شد و او را بگمان اینکه دیوانه شده است به تیمارستان بردند. سری سقطی از حال وی آگاه گشت و او را از تیمارستان رهانید و آزاد کرد. وی طبع شعر نیز داشت . دو بیت زیر از ابیاتی است که در
تحفهtrophyواژههای مصوب فرهنگستانکالبد بیکموکاست جانور یا بخشی از آن که به نشانة موفقیت شکارچی نگهداری و معمولاً نمایش داده میشود
تحفةلغتنامه دهخداتحفة. [ ت ُ ف َ/ ت ُ ح َ ف َ ] (ع اِ) ج ، تُحَف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). ج ، تحائف . (قطر المحیط). هدیه و ارمغان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هدیه . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). ترفه . (قطر المحیط). تحفه <span class="
تعفیةلغتنامه دهخداتعفیة. [ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «ع ف و») نیک مدروس بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). مدروس و کهنه کردن باد منزل را. (از اقرب الموارد). || مردن : عفی علیهم الخبال تعفیة؛ مردند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). کشتن مرض بیمار را. (از اقرب الموارد). ||
طهفةلغتنامه دهخداطهفة. [ طَ ف َ ] (اِخ ) ابن ابی زهیر النهدی . صحابی است . (منتهی الارب ). این اسم در کتاب الاصابه بدین صورت آمده : طهیةبن زهیر النهدی ، و در عقد الفرید بدین صورت : طهیةبن ابی زهیر النهدی . رجوع به طهیةبن ابی زهیر النهدی شود.
شکار تحفهtrophy huntingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شکار مجاز و گزینشی که در آن شکارچی تحفه یا غنیمتی به دست میآورد
شکار تحفهtrophy huntingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شکار مجاز و گزینشی که در آن شکارچی تحفه یا غنیمتی به دست میآورد