تلخ سخنلغتنامه دهخداتلخ سخن . [ ت َ س ُخ َ / خ ُ ] (ص مرکب ) تلخ گفتار. تلخ زبان : گو ترش روی باش و تلخ سخن زهر شیرین لبان شکر باشد.سعدی .
تلخ پاسخلغتنامه دهخداتلخ پاسخ . [ ت َس ُ ] (ص مرکب ) تلخ زبان . تلخ گفتار. (آنندراج ). کسی که جواب زشت و تلخ میدهد. (ناظم الاطباء) : گل کشمیریان شمشاد خلخ بت شیرین سواد تلخ پاسخ .زلالی (از آنندراج ).