ترجمه مقاله

جماش

jammāš

۱. فریبنده؛ شوخ: ◻︎ ز شیرین‌کاری آن نقش جماش / فروبسته دهان و دست نقاش (نظامی۲: ۱۳۹).
۲. مست: ◻︎ فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز / نظر به دُردکشان از سر حقارت کرد (حافظ: ۲۷۰).

افسونگر، دلفریب، شنگ، شوخ، فسونکار

ترجمه مقاله