کار اصطلاحشناسی حوزهبنیاد،واژهگزینی حوزهبنیادdomain-oriented terminology workواژههای مصوب فرهنگستانبررسی همة مفاهیم یک حوزة تخصصی و تعیین روابط بین آنها
حاجةلغتنامه دهخداحاجة. [ ج ج َ ] (ع ص ) تأنیث حاج ، نعت مونث ازحج . زنی بزیارت خانه ٔ کعبه توفیق یافته . ج ، حواج .
حاجةلغتنامه دهخداحاجة. [ج َ ] . (اِخ ) نام جائی است . لبید گوید : فذکّرها مناهل َ آجنات بحاجة لاتنزح ُ بالدوالی .(معجم البلدان ).
حوزةلغتنامه دهخداحوزة. [ ح َ زَ ] (ع اِ) ناحیه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).ناحیت . (مهذب الاسماء). || مرکز. مجتمع.- حوزةالملک ؛ دارالملک . پای تخت . بیضه ٔ ملک . دارالسلطنه . عاصمه . کرسی . قصبة. (یادداشت مرحوم دهخدا).- حوزه ٔ انتخابات </s
حاجیفرهنگ فارسی معین[ ازع . ] (ص نسب .) کسی که در مکه مراسم حج به جا آورد.نک حاج . مؤنث آن حاجیه . ؛~ مکه (عا.) در مورد کسی گویند که به جایی می رود و تا دیری باز - نمی گردد.
گوهر قاجارلغتنامه دهخداگوهر قاجار. [ گ َ / گُوهََ ] (اِخ ) حاجیه گوهر، دخت موسی خان قاجار مادرش طیفون دخت فتحعلیشاه بوده است . از گویندگان فارسی زبان است که دیوان وی در سال 1319-1320 در تهران چاپ ش
حاجی قادینلغتنامه دهخداحاجی قادین . (اِخ ) حاجیه قادین ، دختر یکی از وزرای سلطان بایزیدخان دوم موسوم به اسکندر پاشاست و نام او مهر شاه است . وی زنی صاحب خیرات و حسنات بسیار بود و در قرب قوجه مصطفی پاشا جامع و تکیه ای دارد و نزدیک وزیر، چفته حمامی از آثار اوست . وفات او بزمان سلیمان خان در <span cla