درجاتلغتنامه دهخدادرجات . [ دَ رَ ] (ع اِ) ج ِدَرَجَة. (منتهی الارب ). پایه های بلند. (غیاث ) (آنندراج ). مراتب . مقامات : اصحاب سلطان ... همیشه این مراتب را منظور نداشته اند، بلکه بتدریج ... آن درجات یافته اند. (کلیله و دمنه ). ما از آن طبقه نیستیم که این درجات را مرشح
دیرزادepigenetic, epigeneواژههای مصوب فرهنگستانویژگی کانسنگ یا کانساری که دیرتر از سنگ دربرگیرندهاش تشکیل شده است
کانسار دیرزادepigenetic ore depositواژههای مصوب فرهنگستانکانساری که دیرتر از سنگ دربرگیرندة آن تشکیل شده است
کانسنگ دیرزادepigenetic oreواژههای مصوب فرهنگستانکانسنگی که دیرتر از سنگ دربرگیرندهاش تشکیل شده است
استدلال از راه درجات یقینargument from differential certaintyواژههای مصوب فرهنگستاننوعـی استدلال معرفتشناختی بـرای اثبـات وجود دادههای حسی که بـراساس آن فقـط میتوانیم به دادههای حسی ادراکی خود، که وجودشان متمایز از وجود اشیای مادی است، یقین داشته باشیم
کمشنواییhearing loss 2, hearing impairment 2, hypoacusis/ hypacusisواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن حساسیت شنوایی به درجات مختلف کاهش یافته است
سایهروشنlight and shadeواژههای مصوب فرهنگستاندرجات مختلف میان روشنی و تاریکی در نقاشیهای سیاه و سفید
رفیعالدرجاتلغتنامه دهخدارفیعالدرجات . [رَ عُدْ دَ رَ ] (اِخ ) شمس الدین رفیعالشأن بن شاه عالم بهادر شاه ، پادشاه مغول هند از سلسله ٔ بابر (جلوس و وفات 1131 هَ . ق .). (از فرهنگ فارسی معین بخش اعلام ). دهمین از سلاطین بابری هند در (1131</s
اعلي الدرجاتدیکشنری عربی به فارسیعالي , بالا ترين , بيشترين , درجه عالي , صفت عالي , افضل , مبالغه اميز