روزن دارانلغتنامه دهخداروزن داران . [ رَ / رُو زَ ] (اِ مرکب ) ج ِ روزن دار. رده ای از جانوران یک سلولی که بواسطه ٔ جلد سختی که بدنشان را احاطه کرده مشخصند، این جلد سخت دارای روزنهایی است که سیتوپلاسم حیوان از آنها خارج میشود و پاهای کاذب را تشکیل میدهد. (از فرهنگ
روزن دارانفرهنگ فارسی عمیدجانوران ریز تکسلولی که بدنشان از پوست سخت سوراخدار پوشیده شده؛ فرامینیفرها.
روزنلغتنامه دهخداروزن . [ رَ / رُو زَ ] (اِ) در اوستا رئوچنه ، پهلوی روچن ، هندی باستان روچنه شهمیرزادی لوجن ، گیلکی لوجنه . (از حاشیه برهان قاطع چ معین ). هر سوراخ و شکاف و منفذی که در وسط دیوار باشد. (ناظم الاطباء) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سوراخی که شع
پروزنلغتنامه دهخداپروزن . [ پ َرْ وَ زَ] (اِ) پرویزن . پرویز. پریزن . پریز. آردبیز. غربال . || هرچیز پرسوراخ و شبکه دار : چرخ پنداری بخواهد بیختن زان همی پوشد لباس پروزن . ناصرخسرو.و رجوع به پرویزن شود.
پرویزنلغتنامه دهخداپرویزن . [ پ َرْ زَ ] (اِ) آلتی بود که بدان بیختنیها چون شکر و آرد و امثال آن بیزند. پرویز (مخفف آن ). پروزن . آردبیز. ماشو. ماشوب . گرمه بیز.گرمه ویز. تنگ بیز. غِربال . اَلک . پالونه . پالوانه . ترشی پالا. مسحَل . مُنخُل . سماق پالا. هلهال : گه هم
رسوب زیستزادbiogenous sediment, biogenic sedimentواژههای مصوب فرهنگستانرسوباتی که گیاهان یا جانورانی مانند آبسنگهای مرجانی یا پوستۀ صدفها یا اسکلت دیاتومهها (Diatoms) یا شعاعیان (Radiolaria) یا روزنداران (Forami-nifera) یا کوکولیتوفورها (Coccolithophora) ایجاد میکنند
زیستکومهbiohermواژههای مصوب فرهنگستانتودهسنگی پشتهمانند یا گنبدی یا عدسیشکل که از تجمع جانداران ساکن، مانند مرجانها، جلبکها، روزنداران، نرمتنان، و شکمپایان به وجود آمده است و سنگهایی با ترکیب متفاوت آن را احاطه کردهاند متـ . کپۀ آلی organic mound
میلیولالغتنامه دهخدامیلیولا. [ لی ُ ] (لاتینی ، اِ) جانوری تک سلولی از رده ٔ روزن داران بی سوراخ که دریازی است و دارای جلد آهکی است و از دوره ٔ ژوراسیک ببعد شناخته شده و فسیلهایش مخصوصاً در رسوبات دوران سوم زمین شناسی فراوانند. امروزه نیز انواعی از آنها در دریاها میزیند. (از دائرة المعارف کیه )
نومولیتلغتنامه دهخدانومولیت . (فرانسوی ، اِ) جانورانی تک سلولی از رده ٔ روزن داران که دارای صدفی مارپیچی و کم ضخامت شبیه سکه بوده اند و صدف آنها مشتمل بر تعداد زیادی خانه های کوچک بود که همیشه آخرین خانه محل زندگی حیوان بوده است ، این جانوران در دوران سوم زمین شناسی بسیار فراوان بوده اند بطوری ک
روزنلغتنامه دهخداروزن . [ رَ / رُو زَ ] (اِ) در اوستا رئوچنه ، پهلوی روچن ، هندی باستان روچنه شهمیرزادی لوجن ، گیلکی لوجنه . (از حاشیه برهان قاطع چ معین ). هر سوراخ و شکاف و منفذی که در وسط دیوار باشد. (ناظم الاطباء) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سوراخی که شع
روزنventواژههای مصوب فرهنگستانهواراهی که بر روی قالب گوش یا سمعک ایجاد میشود و صدا و هوا از طریق آن وارد مجرای گوش میشود
دروزنلغتنامه دهخدادروزن . [ دَ؟ ] (اِخ )ذکر ماسح و سوادی که در آن مقادیر مساحت شده ٔ زمینها را ثبت کند. (مفاتیح ، در مواضعات ذکور و دفاتر).
دروزنلغتنامه دهخدادروزن . [ دِ رَ / رُو زَ ] (نف مرکب ) حصّاد و دروگر. (ناظم الاطباء). درونده ٔ غله . (از شعوری ج 1 ورق 450).
روزنلغتنامه دهخداروزن . [ رَ / رُو زَ ] (اِ) در اوستا رئوچنه ، پهلوی روچن ، هندی باستان روچنه شهمیرزادی لوجن ، گیلکی لوجنه . (از حاشیه برهان قاطع چ معین ). هر سوراخ و شکاف و منفذی که در وسط دیوار باشد. (ناظم الاطباء) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سوراخی که شع
شش روزنلغتنامه دهخداشش روزن . [ ش َ / ش ِ رَ / رُو زَ ] (اِخ ) شش سیاره . (ناظم الاطباء). کنایه از شش کوکب . (از برهان ) (از آنندراج ). شش ستاره ٔ منظومه ٔ شمسی . || (اِ مرکب ) عالم و گیتی . (ناظم الاطباء). کنایه از دنیاست به اع
ساروزنلغتنامه دهخداساروزن . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قشلاق بزرگ بخش گرمسار شهرستان دماوند، واقع در 3 هزارگزی جنوب گرمسار. کوهستانی ، سردسیر، و آب آن از حبله رود، و محصول آن غلات و پنبه و بنشن و لبنیات است ،337 تن سکنه دا