روگردانیلغتنامه دهخداروگردانی . [ گ َ] (حامص مرکب ) برگشتگی . (ناظم الاطباء). روی گردانی . اعراض . و رجوع به روی گردانی شود. || ترک . (ناظم الاطباء). و رجوع به روگردان و روگردانیدن و روی گردانی شود. || مهاجرت . (ناظم الاطباء).
رویگردانیchurnواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن مشترکان بهطور پیاپی خدماتدهندگان را تعویض کنند
رویگردانی طبقاتیclass dealignmentواژههای مصوب فرهنگستانروی برگرداندن طبقه یا گروهی اجتماعی از نهاد یا حزبی که پیشتر از آن پیروی میکرده است
پروردنیلغتنامه دهخداپروردنی . [ پ َرْ وَ دَ ] (ص لیاقت ) تربیت کردنی . قابل تربیت . پرورش دادنی . قابل پرورش . نشو و نموّ یافتنی : به رستم همی داد ده دایه شیرکه نیروی مردست و سرمایه شیرچو ازشیر آمد سوی خوردنی شد از نان و از گوشت پروردنی بدی پنج مرده مر