زردپوستلغتنامه دهخدازردپوست . [ زَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) یکی از نژادهای پنجگانه است و مردم چین ، ژاپن ، هندوستان ، چین و تبت و مغول ها از این رسته اند. نژاد اصفر. ج ،زردپوستان . و رجوع به زرد و اصفر و نژاد زرد شود.
زردوستلغتنامه دهخدازردوست . [ زَ ] (ص مرکب ) کنایه از بخیل . (آنندراج ). ممسک . بخیل . پول دوست . رذل . (ناظم الاطباء). بخیل و ممسک . (شرفنامه ٔ منیری ) : زردوست از دست جهان در پای پیل افتاده دان ما زیر پای دوستان ، زر پیل «؟» بالا ریخته .خا
زردشتلغتنامه دهخدازردشت . [ زَ دُ ] (اِخ ) پسر آذرباد مهرسپندان موبد بزرگ اوایل عهد ساسانی که طبق روایت نسب وی به نه واسطه به زرتشت پیامبر می رسد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به آذرپاد شود.
زردشتلغتنامه دهخدازردشت . [ زَ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان فتح آباد است که در بخش بافت شهرستان سیرجان واقع است و250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
زردشتلغتنامه دهخدازردشت . [ زَ دُ ] (اِخ ) بمعنی زره تشت است . (جهانگیری ). شخصی که دین آتش پرستی را بهمرسانید و احوال او در لغت زراتشت بخوبی مذکور شد و بعضی گویند زردشت به زبان سریانی نام ابراهیم علیه السلام است و بعضی دیگر گویند که زردشت و برزین هر دو امامان ملت ابراهیم بودند. (برهان ). زردش
ساموئیدلغتنامه دهخداساموئید. [ ] (اِخ ) شاخه ای از نژاد زردپوست که از مردم اورال و آلتایی هستند و زبان آنان از دسته ٔ پیوندی است . رجوع به ایران باستان ص 11 و سبک شناسی ج 1 ص 10 شود.
زردیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زردی، خزان، یرقان، هپاتیت چیز زرد، صفرا، گوگرد، طلا، زر، توپاز، نرگس، لیمو، زعفران، خردل آدم زردپوست، چشمبادامی زردپوشان تیم برزیل
هونلغتنامه دهخداهون . (اِخ ) (در تداول ، هونها به صورت جمع به کار رود) نام قومی از اقوام زردپوست وحشی که از اوائل قرن دوم میلادی در شمال بحر خزر و حوالی رود ولگا و اورال سکونت اختیار کردند و سپس به طرف اروپا هجوم بردند و در 247 م . دسته ای از آنها روم را تهد
هیاطلهلغتنامه دهخداهیاطله . [هََ طِ ل َ ] (اِخ ) ج ِ هیطال . و هیطال به زبان بخارا مرد قوی باشد و نیرو را به زبان بخارا هیتال خوانند و هیتال را به تازی به هیطال گردانیده اند. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). اهل طخرستان . (منتهی الارب ). گروهی اند از هندویان . (مهذب الاسماء). قومی که بلاد تخارستان
تورانیانلغتنامه دهخداتورانیان . (اِخ ) کلیه ٔ مردم اورال آلتائی که در آسیای مرکزی و شمالی و در شمال کشور ایران سکونت دارند و اقوام هن و مجار و ترک از این قومند. (از لاروس ). مردم توران زمین . ساکنان سرزمین توران . مرحوم بهار در سبک شناسی آرد: ... یکی تورانیان ؛ یعنی فرزندان تور، پسر فریدون که محل