ساویزلغتنامه دهخداساویز. (ص ) شخص خوش خلق . نیک خو. (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ) : دلربا شوخ باید و خونریزنزد عاشق نه مشفق و ساویز.علی فرقدی .
آشوبchaosواژههای مصوب فرهنگستان[آیندهپژوهی] حرکت بیقاعدۀ سامانههای پویا که تعینی و حساس به وضعیت اولیه و در بلندمدت پیشبینیناپذیر است [فیزیک] تحول دینامیکی هر سامانه که رفتار نادورهای (aperiodic) آن بهشدت به شرایط اولیه وابسته است
نظریۀ منطق آشوبchaos theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای مبتنی بر کاربرد روشهای ریاضی برای یافتن منطق وضعیتهای بهسرعتمتغیر و بهظاهر نامرتبط بهمنظور تفسیر بهتر واقعیتهای پیچیده
سیاوشلغتنامه دهخداسیاوش . [ وَ ] (اِ) پرنده ای که آنرا سرخاب گویند. (برهان ). نوعی از مرغان . (فرهنگ رشیدی ).
سیاوشلغتنامه دهخداسیاوش . [ وَ / وُ ] (اِخ ) سیاوخش . (برهان ) : بگنجی که بد جامه ٔ نابریدفرستاد پیش سیاوش کلید. فردوسی .بر آنم که پور سیاوش تویی ز تخم کیانی و باهش تویی .
خوش خلقلغتنامه دهخداخوش خلق . [ خوَش ْ / خُش ْ خ ُ ] (ص مرکب ) متواضع. باحوصله . (ناظم الاطباء). نیک خوی . ساویز. (یادداشت مؤلف ).
پساویزbackdrop, drop 1واژههای مصوب فرهنگستانپسزمینهای ساختگی، معمولاً بهصورت پردۀ محاطی (cycloroma)، که بر آن تصاویر مناظر مختلف بهصورت نقاشی یا عکس نقش بسته است و طبیعی یا تقریباً طبیعی به نظر میرسد