شویدلغتنامه دهخداشوید. [ ش ِ ] (اِ) شِوِد. شویت . شبت . شبث . گیاهی است از تیره ٔ چتریان که یک ساله است و ارتفاعش بین 30 سانتیمتر تا یک متر متغیر است . این گیاه در اکثر نقاط آسیا و اروپای جنوبی و افریقا به طور خودرو میروید و غالباً کشت نیز میشود. ریشه اش راست
شویدفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) گیاهی یکساله با برگهای ریز معطر که بهصورت خام و پخته خورده میشود.۲. [عامیانه، مجاز] مو؛ موی سر.
شویدفرهنگ فارسی معین(ش ) (اِ.) = شبت . شود. شویت . شبث : گیاهی است از تیرة چتریان و یکساله ، ساقه - هایش راست و سبز رنگ و دارای برگ های ریز بریده وگل های چتری زردرنگ و تخم - های ریز. از جمله سبزی های خوردنی است .
شویدگویش خلخالاَسکِستانی: šivi دِروی: šivi شالی: šivir کَجَلی: šivid کَرنَقی: šivi کَرینی: šivi کُلوری: šəvir گیلَوانی: šivit لِردی: šivid
سد پرتابblocked shot, block 8واژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، منحرف کردن توپ پرتابشده در مسیرش به سمت سبد، پیش از طی کردن قوس فرودین، بهطوریکه از گل جلوگیری شود
شویدنلغتنامه دهخداشویدن . [ ش ُ وَ دِ ] (ع اِ مصغر) تصغیر شادِن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شادِن شود.
شویدیلغتنامه دهخداشویدی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) شِوِدی . منسوب به شِوید. || (اِ) گیاهی است زینتی از تیره ٔ سوسنیها از دسته ٔ مارچوبه ها دارای شاخه و برگهای دراز که عموماً آن را در گلدان میکارند. این گیاه دارای گونه های مختلفی است که همگی زینتی هستند. اسبرجس فینو. شبتی . پرچملی . قوش قونماز. (فرهنگ
روغن شویدoil of dillواژههای مصوب فرهنگستانروغن فرّاری که از تقطیر با بخار دانههای رسیدۀ شوید در آب به دست میآید
شویدنلغتنامه دهخداشویدن . [ ش ُ وَ دِ ] (ع اِ مصغر) تصغیر شادِن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شادِن شود.
شویدیلغتنامه دهخداشویدی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) شِوِدی . منسوب به شِوید. || (اِ) گیاهی است زینتی از تیره ٔ سوسنیها از دسته ٔ مارچوبه ها دارای شاخه و برگهای دراز که عموماً آن را در گلدان میکارند. این گیاه دارای گونه های مختلفی است که همگی زینتی هستند. اسبرجس فینو. شبتی . پرچملی . قوش قونماز. (فرهنگ
حشویدلغتنامه دهخداحشوید. [ ح َش ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد. واقع در 22هزارگزی جنوب بروجرد.یک هزارگزی راه مالرو حاجی آباد جودکی به بردبل . ناحیه ای است کوهستانی . سردسیر. دارای 136 تن سکنه میباشد. لر
حشویدلغتنامه دهخداحشوید. [ ح َش ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 10هزارگزی باختر الیگودرز، کنار راه شوسه ٔ الیگودرز به ازنا. ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل . دارای 579 تن سکنه میباشد
تشویدلغتنامه دهخداتشوید. [ ت َش ْ ] (ع مص ) برآمدن آفتاب و بلند شدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تشود. برآمدن آفتاب . (از اقرب الموارد). و رجوع به تشود شود.
خدمات عبور از مزاحم نشویدdo not disturb override, DNDOواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که به تماسگیرنده امکان میدهد که از مزاحم نشوید گذر کند و با کاربر تماس بگیرد
خدمات مزاحم نشویدdo not disturb 1, DND 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی خدمات مکمل که به کاربر امکان میدهد تماسهایی را که از جانب یک کارساز پایۀ خاص گرفته میشود رد کند