لاهوتلغتنامه دهخدالاهوت . (ع اِ) (مشتق از اﷲ. مفاتیح ). الوهة. و اصل آن لاه باشد و واو و تاء بدو ملحق شده است نمودن مبالغه را چنانکه در جبروت . اگر از کلام عرب است مشتق از «لاه » خواهد بود بر وزن فعلوت مانند رَغبوُث . (منتهی الارب ). خدای تعالی . (تاج العروس ). || عالم خدای . (دهار). غیب . عال
لاهوتفرهنگ فارسی عمید۱. عالم غیرمادی؛ عالم غیب؛ ملکوت.۲. الوهه؛ خداوندی. Δ در اصل لاه به معنی اله بوده، «واو» و «تا» برای مبالغه به آن افزوده شده، مانند «واو» و «تای» جبروت.
لايعوضدیکشنری عربی به فارسیغير قابل خريداري , باز خريد نشدني , از گرو در نيامدني , غير قابل استخلا ص , پايان ناپذير
عالم لاهوتلغتنامه دهخداعالم لاهوت . [ ل َ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دربار آسمانی . (ناظم الاطباء). عالم صقع الهی و عالم سرمد و مرتبت ذات و احدیت است . رجوع شود به شرح منظومه ٔ حاجی ص 183.
لاهوتیلغتنامه دهخدالاهوتی . [ تی ی ] (ص نسبی ) منسوب به لاهوت . مقابل ناسوتی . الهی . رجوع به لاهوت شود.
لاهوتیلغتنامه دهخدالاهوتی . [ تی ی ] (ص نسبی ) منسوب به لاهوت . مقابل ناسوتی . الهی . رجوع به لاهوت شود.
لاهوتیتلغتنامه دهخدالاهوتیت . [ تی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) (از: لاهوت + «یت » مصدری ) الهیّت : الهی افنیت ناسوتیتی فی لاهوتیتک . (از مناجاتهای حلاج ).
ملکوتفرهنگ مترادف و متضاد۱. عالمعلوی، عالمغیب، عالممجردات، لاهوت ≠ ناسوت ۲. عالم فرشتگان ۳. بزرگی، عظمت
صلبوتلغتنامه دهخداصلبوت . [ ص َ ل َ ] (اِخ ) جمعةالصلبوت ؛ روز جمعه ای که وفات عیسی در آن روز بود : زآنکه عیسیت را سوی لاهوت هست در راه جمعةالصلبوت .سنائی (حدیقه چ مدرس رضوی ص 112).
یعقوبیهلغتنامه دهخدایعقوبیه . [ ی َ بی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از نصاری ، آل یعقوب الرادعی و آنان قایل به اتحاد لاهوت و ناسوت باشند. (از تاج العروس ). فرقه ای از مسیحیان ، پیروان یعقوب باراده اسقف انطاکیه در سده ٔ ششم م . در شام و بین النهرین ، و معتقدبودند که مسیح حاصل ترکیب و اتحاد طبیعت ناسوت و
بتخانهفرهنگ فارسی عمید۱. جایی که بتها را در آن نگهداری میکنند؛ معبد بتپرستان؛ خانۀ بت؛ بتکده؛ بتستان.۲. [قدیمی، مجاز] جای زنان پادشاهان؛ حرم؛ فَغستان.۳. (تصوف) [مجاز] عالم لاهوت و مظهر ذات احدیت.
ناسوتلغتنامه دهخداناسوت . (ع اِ) مشتق ازناس . (مفاتیح ). مرکب از: «ناس » + «و» + «ت » مثل ملکوت . (از المنجد). عالم اجسام که دنیا و این جهان باشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). عالم طبیعت و اجسام و جسمانیات و زمان و زمانیات را عالم ناسوت می نامند و عالم ملک و شهادت هم گویند. (فرهنگ اصطلاحات فلسفی
لاهوتیلغتنامه دهخدالاهوتی . [ تی ی ] (ص نسبی ) منسوب به لاهوت . مقابل ناسوتی . الهی . رجوع به لاهوت شود.
لاهوتیتلغتنامه دهخدالاهوتیت . [ تی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) (از: لاهوت + «یت » مصدری ) الهیّت : الهی افنیت ناسوتیتی فی لاهوتیتک . (از مناجاتهای حلاج ).
عالم لاهوتلغتنامه دهخداعالم لاهوت . [ ل َ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دربار آسمانی . (ناظم الاطباء). عالم صقع الهی و عالم سرمد و مرتبت ذات و احدیت است . رجوع شود به شرح منظومه ٔ حاجی ص 183.