لغتنامه دهخدا
معاقرة. [ م ُ ق َ رَ ] (ع مص ) پیوسته کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). پیوسته ماندن در هر چیزی و کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ملازمت . (ناظم الاطباء): عاقرالشی ٔ؛ ملازم داشت آن چیز را. و گویند قد عاقر الشرب فما یفارقهم . (از اقرب الموارد). || پیوسته مان